هربار به تو نزدیکم باز توی قلبم عشق و میبینم

وقتی تو با من باشی من خوشبخت ترین مرد زمینم

هیشکی جز تو نتونست دلتنگیامو از من بگیره

بدون عشقت تا دنیا دنیاست از تو قلبم بیرون نمیره

چقد خوبه که پیش منی برام از خودت حرف میزنی

بذا حرفمو ساده بگم وای عزیزم تو عشق منی

همه دنیارو گشتم و باز برام معنیه خونه تویی

اگه من هستم و موندم هنوز واسه ی من بهونه تویی

چقد کنار تو خوبه حالم

ازین وقتا که نیستی بیزارم

این احساس و از تو دارم

چه خوشحالم

بگو توام دلتنگ من هستی

توام دل به دل دیوونه ام بستی

چقد خوبه که تو هستی

♫♫♫

من و تو و بارون و تنهایی

من و تو و این دنیای فانی

من و تو و سکوت بی وقفه

عشق تو به قلبم نشسته

من این حس و بهت دادم همین حسی که بیزاری

چقد غربت غم آلوده که به دنیا بدهکاری

من این حس و بهت دادم همین حسی که مایوسی

دگه حتی تو تنهایی لب عشق و نمیبوسی

من این حس و بهت دادم که تو با دیگری هستی

عجیبه کار این دنیا شبیه مکر و تردستی

تو حق این همه سال و با یه جمله ادا کردی

که باور کردنش سخته رقیبم رو صدا کردی

دله من خسته شده از بس تو رو صبح تا شب کم میاره

کم میاره یه قاب عکسه که فقط داره یه چیزایی یادم میاره

کم میاره کم میاره

دوباره منو ترسو بغضو دلهره که این بار کی میادش کی میادش

ولی اون الان راحت خوابیده نی عینه خیالش عینه خیالش

بازم صدایه پات نمیادو بگو با من چرا اینجوری تا کردی

لااقل نقش بازی نمیکردی

بازم چیزی یادت نمیاد نه تو که گفتی دستات هست

همیشه با من

با این که گاهی اشتباه دل بستگی قانون نداره

دست از سرم بردار و بگذر این مرده دیگه جون نداره

عمرم رو دنبال تو گشتم دنیا از عشقم با خبر شد

من آخرین درختی ام که افتاد و عاشق تبر شد

دلتنگی یه راهه تا بی نهایت بی گریه بگو خداحافظ

بی چترت به بارون ندارم عادت بی گریه بگو خداحافظ

♫♫♫

رویام و سپردم به دست باد تا شاید شبیه من شه

یک لحظه نگاهت به من نیوفتاد تا سهمم پرسه زدن شه

برای چی به غصه هام داری اضافه می کنی

کسی که عاشقت شد رو داری کلافه می کنی

چی به سرت اومده که دلت نمیشناسه منو

به خاطر نگاه کی می شکنی احساس منو

میدونم بازی شد خیلی با احساسم

اما بر می گردی من تو رو میشناسم

به همین عکساتم دل من راضی شد

سهم من تو بارون خاطره بازی شد

زیر آسمونه آبی یا آسمون کبود

فرقی نمیکنه زندگی به کام ما نبود

ما دو تا بودیم هر دومون خسته از گذشته

دو تا شخصیته عجیب یکی خوبو یکی نبود

ما دو تا بودیم یکیمون کم حرف میزد

یکیمون پا پیش میکشید با دست پس میزد

دوتا دیوونه ی مریض که خورده بودن به هم

یکی میدویید برسه یکی خستش میکرد

یکی پر از امیدو یکی همیشه بییخیال

یکی راه خودشو داشت یکی پسرفت میکرد

گذشتو گذشت یه دو فصلی ازش

یکی عصبی بود اون یکی میخدید همش

یکی شیشه خورده داشت هنوز صاف نشده بود

یکی با سکوتش میجنگید همش

خودت و تو آیینه نگا کن درست همونی که میخوامی

خود همونی که میخوامی

میبینم خوشی و حالم خوبه

من و میکشی و حالم خوبه

شده دیدن تو تنها کارم

بذا ساده بگم دوست دارم

تو دلم تو سرم تو تنم توی رگم عاشقتم

تو تمام وجود منی چرا نگم عاشقتم

هر عذابی که میدی بمن برای من عاشقیه

مثه من واسه تو، تو جهان بگو اون که میمیره کیه

تو شدی همه جونه کسی که دگه نمیتونه

حتی قد یه نفسم با کسی غیر تو بمونه