من بین مردم چند وقته گم شدم هیچکس به یادم نیست
تقصیر من نبود دلگیرم از همه تنها شدن کم نیست
سردرگمم ببین چندتا قدم دارم تا مرز تاریکی
گفتن که از قدیم هرجا دلی شکست حتما تو نزدیکی
من از این من من زده دل زدم
رسیدم به تو من خدایا سلام
من و بردی به شهر بارون و باد
تو گوش دادی هرشب به درد و دلام